دل روشنی دارم ای عشق / صدایم کن از هر کجا میتوانی
1391/12/22 - 01:56
دیدگاه
gilda

صدایم کن ای عشق

دل روشنی دارم ای عشق

صدایم کن از هر کجا می توانی

صدا کن مرا از صدفهای سرشار باران

صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن

صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو



بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟

بگو با کدامین افق می توان تا کبوتر سفر کرد؟

بگو با کدامین نفس می توان تا شقایق خطر کرد؟



مرا می شناسی تو ای عشق

من از آشنایان نزدیک آبم

و همسایه ام مهربانی است

و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد

پرم از عبور پرستو ،

صدای صنوبر

سلام سپیدار

و در من تپش های قلب علف ریشه دارد

دل من گره گیر چشم نجیب گیاهست

صدای نفس های سبزینه را می شناسم

و نجوای شبنم

مرا می برد تا افق های باز بشارت...





مرا می شناسی تو ای عشق

که در من گره خورده معنای رویش

گره خورده ام من به دلتنگی برگ

گره خورده ام من به صبح شقایق

گره خورده ام من به بال کبوتر

گره خورده ام من به پرهای پرواز

گره خورده ام من به معنای فردا

گره خورده ام من به آن راز روشن

که می آید از سمت سبز عدالت





دل تشنه ای دارم ای عشق

صدایم کن از ذهن زاینده ابر

مرا زنده کن زیر آوار باران

مرا تازه کن در نفسهای بارآور برگ

مرا خنده کن بر لبانی که شب را نگفتند

مرا آشنا کن به گلهای شوقی که این سو

شکفتند و آن سو شکفتند





دل شاعری دارم ای عشق

صدایم کن از جوشش چشمه شعر

صدایم کن از بارش بید مجنون

صدایم کن از وسعت هر چه خوبیست

صدایم کن از قله های نیایش

صدایم کن از عرش

عرش پرستش





دل نورسی دارم ای عشق

مرا پل بزن تا نسیم نوازش

مرا پل بزن تا تکاپوی خورشید

مرا پل بزن تا ظهور جوانه

مرا پل بزن تا سبدهای بارآور باغ





دل عاشقی دارم ای عشق

صدایم کن از صبر سجاده شب

صدایم کن از رکعت اول عشق

صدایم کن از بام قدقامت دل

صدایم کن ای عشق

صدایم کن از اوج بر قله صبح

صدایم کن از صبح یک مرد بر مرکب نور

صدایم کن از نور یک فتح بر شانه شهر





ترا می شناسم من ای عشق

شبی عطر گام تو در کوچه پیچید

من از شعر پیراهنی بر تنم بود

بدستم چراغ دلم را گرفتم

ودر کوچه عطر عبور تو پر بود

ودر کوچه باران

چه یکریز وسرشار...

گرفتم به سر چتر باران

کسی در نگاهم نفس زد

وسرتاسر شب پر از جستجوی تو بودم

و سرتاسر روز

پر از جستجوی توهستم

صدایم کن از پشت این جستجوی همیشه





دل روشنم را صدا کن به سمت سحرگاه خورشید

دل روشنم را صدا کن

به معنای بی منتهایی که با روشنیهاست

مبادا فریبی دلم را به بازی بگیرد

مبادا دروغی بخندد

کبوتر بمیرد.......{-35-}

1391/12/22 - 02:01
Reza

ممنون گیلدا .

1391/12/22 - 02:03